تا یه هفته قبل اگر ازم میپرسیدن "دِد اینساید" یعنی چی، میگفتم «ناخدا علی»!
ناخدای پیرِ بیاحساسی که مدام سیگار دود میکرد. تو بندر هیچکس ناخدا علی رو درک نکرد، الّا دریا.
ما جنوبیا معمولاً پرحرفیم، چون نمیخوایم سکوتمون پر شه از صدای دریا. صدای دریا همونقدر که آرامش داره، میتونه آدمو تا مرز جنون ببره.
ناخدا علی هم همیشه اینطور نبود. تا قبل اینکه دریا معشوقهش، حلما رو ازش بگیره، پرحرفترین و محبوبترین مرد بندر بود. اما حالا کارش از جنونم گذشته بود.
قبلاً بعد از هر بازگشتش از دریا، زن و مرد، پیر و جوون جمع میشدن تو قهوهخونهی کا رسول تا داستانای جدید و ماجراهای سفر اخیر ناخدا علی رو بشنون. حرف که میزد دهنش بوی مطلوب سیگار خارجی میداد. با اینکه اون زمان بچه بودم، اما هنوز بوی سیگارش رو تو عمق خاطراتم احساس میکنم.
کار ما بچهها این بود که میرفتیم دور و بر ناخدا علی، ماساژش میدادیم و بهش رسیدگی میکردیم. اونم هربار یه سوغات هرچند کوچیک ولی الهامبخش بهمون میداد. هربار که میخواست سفر جدید بره، تاریخ برگشتش رو میپرسیدیم و روزها رو میشمردیم تا ناخدا علی برگرده و بهمون گردنبند گوشماهی، یا صدفهای برّاق و کمیاب بده.
اما بعد از اون حادثه دیگه صداش در نیومد و لبخندش هم کسی ندید. با هیچکس حرف نزد، الّا دریا. دریا اون دوست صمیمیش بود که بهش بدترین خیانت رو کرده بود. حقیقتاً یک مرد درون ناخدا علی مُرده بود.
پدر مادرامون دیگه اجازه ندادن نزدیک ناخدا بشیم. ناخدا علی از اسطورهمون تبدیل شده بود به داستان ترسناک شبانهمون دور آتیش تو ساحل.
حالا یه هفتهای میشه که از موعد برگشت ناخدا علی گذشته و اطلاعی ازش نداریم. هر روز چندتا قایق نجات و گشت، میزنن به دل دریا بلکه کشتی شکسته یا جسد خستهی ناخدا علی رو پیدا کنن، اما تا حالا چیزی عایدشون نشده و فکر نمیکنم از این به بعدم بشه.
حالا هیچکس از ناخدا علی خبر نداره، الّا دریا. شاید یه جایی از دریا صدای زمزمههای حلما رو شنیده و برای همیشه برگشته پیش عشقش. شاید تو آخرین لحظات، دریا، رفیق قدیمی خائنش رو بخشیده و به آغوش کشیدتش. هیچکس نمیدونه آخرین چیزایی که ناخدا علی زیر لب زمزمه کرده چی بوده، الّا دریا. مطمئنم آخرین حرفاش قویتر از سخنرانیهای هیتلر، لطیفتر از اشعار سهراب، ترحمبرانگیزتر از داستانهای چارلز دیکنز و غمانگیزتر از فیلمهای آرنوفسکی بوده.
ولی هنوزم شبها که تنها لب دریا میشینم، دریا صدای نیانبون و کِل کشیدن غمانگیز زنان جنوبی، و صدای زمزمهها و بوی سیگار خارجی ناخدا علی رو با خودش به ساحل میاره. شایدم اینا صداهای ضبطشده توی آخرین گردنبند گوشماهیایه که از ناخدا علی گرفتم.
- کانال تلگرام مورما
ID: @murr_ma