《 نوشته‌های پراکنده 》

《 نوشته‌های پراکنده 》

آرشیو عمومی نوشته‌ها و شعرهای مورد علاقه‌ام
《 نوشته‌های پراکنده 》

《 نوشته‌های پراکنده 》

آرشیو عمومی نوشته‌ها و شعرهای مورد علاقه‌ام

همه سرخوش از وصالت
من و حسرتِ خیالت
همه را شراب دادی
و مرا سراب دادی!

PS752

به مسافران پرواز اوکراینی فکر می‌کنم. دقایق آخر در فرودگاه امام با فکر این که "جستیم!" با فکر جنگِ پشت سر، با آرزوهای خوب فردا. به دانشجویان پرواز اوکراینی فکر می‌کنم، با چمدان‌های پر از دعای مادرانشان...

قلبم مچاله می‌شود برای شبی که از خنده‌ی رفتن تا اشک مرگ‌شان یک پرواز فاصله بود.

پرواز آخر

دارم به آخرین پیام‌تان فکر می‌کنم
پیام‌های سوختۀ ناتمام
که مثل این سفر
هیچ‌وقت به مقصد نرسید

به اینکه «نگرانم نبا...»
به اینکه «از دور می‌بو...»
به اینکه «تو هم مراقب خو...»

دارم به انگشت‌های کسی فکر می‌کنم
که برایت نوشته بود
«رسیدی زنگ بزن عزیزم»

به باقیماندۀ شیشۀ عطرت روی میز
به پیراهنِ تازه‌ات
به اینکه مرا ببخش مادر
اگر این‌بار به‌جای سوغاتی
خاکسترم را برایت هدیه می‌آورم

آخرین درجه‌ی فساد، به کار بردن قوانین برای ظلم است.