《 نوشته‌های پراکنده 》

《 نوشته‌های پراکنده 》

آرشیو عمومی نوشته‌ها و شعرهای مورد علاقه‌ام
《 نوشته‌های پراکنده 》

《 نوشته‌های پراکنده 》

آرشیو عمومی نوشته‌ها و شعرهای مورد علاقه‌ام

حافظا در دل تنگ‌ات چو فرود آمد یار
خانه از غیر نپرداخته‌ای، یعنی چه؟

دلتنگی، فقط «تمنای دیدار» نیست؛ فقط «دعوت به آمدن» نیست؛ بلکه «جا برای غیر نداشتن» هم هست. یار، نه فقط یار را می‌خواهد؛ بلکه هیچ‌کس دیگری را هم نمی‌خواهد. یار، همه‌کسِ او می‌شود: جا را برای همه تنگ می‌کند.

هر کس به خودش خیلی نزدیک است. فقط اوست که: صدای خودش را از درونِ تن‌اش و در درونِ سرش می‌شنود؛ طپش قلبِ خودش را در لحظه‌های شادمانی تجربه می‌کند؛ خشک‌شدنِ دهان‌اش را در لحظه‌های هراس حس‌ می‌کند؛ خودش را به یاد می‌آورد؛ با خودش پیر می‌شود.
به‌خاطر تمام این جزییاتِ یگانه، تصویر هر کس از خودش یگانه و سرشار از جزئیات است. اما این تصویر آن‌قدر کلوزآپ و درونی‌ست که ممکن است با تصویرِ لانگ‌شات و بیرونیِ دیگران ناسازگار باشد. هر کس به خودش خیلی نزدیک است، اما از «تصویر دیگران از او» چه‌بسا خیلی دور باشد.

صبر

سعدی ترجیع‌بندی دارد که این بیت در آن بارها تکرار می‌شود: «بنشینم و صبر پیش گیرم/دنبالهٔ کارِ خویش گیرم». در نگاهِ اول، «نشستن و صبوری‌کردن» کنش‌هایی منفعلانه به نظر می‌رسند. اما گاه موج‌های زمانه آن‌قدر بلندند که باید صبورانه بنشینی تا موج بگذرد و بتوانی دنبالهٔ کارِ خویش گیری.

ای لحظات خوش که هنوز از راه نرسیده‌اید؛ آیا نمی‌شود راه کوتاه‌تری در پیش بگیرید؟ پیش‌از این‌که دل‌هایمان فرتوت شوند...