پیری، چهرهی دیگر مرگ است.دیگر انگشتهایم آنقدر سریع کار نمیکند،چشمهایم کمتر میبیند.احساس میکنم جسمم پیر و ناتوان شده استو دیگر وقت آن است در خانه بمانم،غروبها به پارک بروم،بعضی روزها به گورستانو برای روزهایی که گذشتهاند گریه کنم.